🔷دلنوشته🔷
اینبار از داوطلب پکیج مثبت شصت درصد بخوانید؛ داوطلبی که میگوید با بستهی مثبت شصت درصد معجزه را دیده و از کار فروشندگی و نظافت به پزشکی رسیده است!
به نام خدایی که معجزه میکند.
متولد ۷۹ هستم و در نظام قدیم فارغالتحصیل شدم.
به خاطر شرایط سخت خانه و خانواده امکان تحصیل در دانشگاهی که دولتی نباشد را نداشتم.
سال نود و هشت دیپلمم را گرفتم و معدلم شانزده بود. در کنکور همان سال هم شرکت کردم و فقط چند بار در کلاس های تستی که خود مدرسه برگزار میکرد شرکت کرده بودم.
کنکور سال نود و هشت رو دادم و رشته پزشکی دانشگاه آزاد قبول شدم.
حتی به ثبت نام فکر نکردم. اصلا موقعیت خوبی برای درسخواندن نه از نظر مالی و نه از نظر روحی نداشتم.
از پزشک شدن گذشتم و مشغول کار کردن در یک فروشگاه پوشاک به عنوان فروشنده شدم.
به خاطر شرایط کرونا بعد از مدتی فروشگاه تعطیل شد و من دنبال کاری مثل فروشندگی اینترنتی پیجها بودم که پیدا نکردم و مجبور شدم به کاری مثل نظافت ساختمانهای مسکونی و تجاری مشغول بشم تا امرار معاش کنیم.
پدرم تحت درمان بیماری سختی بود و مادرم هم با فروش محصولات غذایی خانگی در کسب درآمد خانه کمک میکرد.
کنکور سال ۹۹ را حتی ثبتنام هم نکردم. کماکان با همکلاسیها پشت کنکوریم ارتباط داشتم و سال ۹۹ شاهد قبولیشان در رشتههای خوب و دانشگاه های خوب بودم.
هر روز زندگی برای من و خانواده سختتر میشد؛ کار فروشندگی در یک فروشگاه موادغذایی را در کنار نظافت شروع کردم.
در کنکور ۱۴۰۰ هم شرکت نکردم و تنها دغدغهام گذران زندگی بود.
سال ۱۴۰۱ تصمیم گرفتم در کنکور شرکت کنم و هر رشتهای که در دانشگاه دولتی قبول شدم بخونم؛ دوست نداشتم بدون تحصیلات تکمیلی زندگی کنم.
در کنکور ۱۴۰۱ شرکت کردم و مجاز به انتخاب رشته شدم اما نتیجه انتخاب رشته با مردودی مساوی شد.
از سمت خانواده سرکوب شدم و واقعا هیچ امیدی حتی به زندگی نداشتم چه رسد به کنکور!
اواخر دی ماه ۱۴۰۱ بود که یکی از دوستانم را در فروشگاهی که کار میکردم دیدم و باهم صحبت کردیم.
دانشجوی هوشبری دانشگاه تهران شده بود؛ تقریبا تنبلترین بچهی کلاس بود. ازش پرسیدم چطور قبول شدی و گفت از طریق یک بسته آموزشی به نام +60 و بعد هم بنیاد علمی و آموزشی شفیعی را به من معرفی کرد.
با مشاوران بنیاد شفیعی تماس گرفتم و درمورد پکیج +60 سوال کردم. قیمتش کمی ناامیدم کرد و یک هفته بررسی کردم که آیا واقعا من با این پکیج میتونم دردانشگاه دولتی دانشجو بشم یا نه؟
با هزار استخاره و شک بالاخره به سختی هزینه را پرداخت کردم و بسته را خریدم.
قبل از عید اصلا فرصتی برای حتی نگاه کردن به مطالب بسته نداشتم. از روز دوم فروردین ۱۴۰۲ شروع کردم و طبق برنامه مشاور بنیاد استاد شفیعی پیش رفتم.
بعد از تعطیلات دوباره سرکار رفتم و به سختی فرصت برای دیدن ویدیوها و خوندن سوالات احتمالی و کلا محتوای پکیج +60 پیدا میکردم. شب ها تا طلوع آفتاب تنها فرصتی بود که برای رسیدن به برنامهی پکیج داشتم.
زمان گذشت و کنکور ۱۴۰۲ فرا رسید.
سریعا بعد از جلسه کنکور به سرکار رفتم و بجای چند روز مرخصی دو شیفت کار کردم.
روز نتایج اولیه رسید و رتبه من ۷۹۶ شده بود! اشک شوق میریختم و مطمئن بودم میتونم وارد دانشگاه دولتی بشم.
انتخاب رشته را انجام دادم و همچنان سرکار میرفتم.
روز اعلام نتایج دوستم تماس گرفت تا نتیجه را بپرسد.
صاحب فروشگاه اجازه نمیداد کار را حتی چند دقیقه ترک کنم.
اطلاعاتم رو برای دوستم پیامک کردم تا نتیجه رو ببینه.
چند دقیقه بعد گوشیم زنگ خورد و به صاحب فروشگاه اصرار کردم تا اجازه بده تلفنم رو بردارم.
با دعوا گفت جواب بده ولی فردا دیگه اینجا نیا...
گوشی رو جواب دادم و دوستم گفت مژدگونی بده خانم دکتر، پزشکی علوم پزشکی تهران قبول شدی.
هیچی نتونستم بگم از خوشحالی فقط گریه کردم و به صاحب فروشگاه گفتم تسویه کنید من دیگه نمیام اینجا...
بله من همانجا شاهد معجزه بودم.
دیدم که اگر خدا بخواهد موفقیت مهیا خواهد شد.
بعد از چهار سال دانشجو شدم آن هم در رشته پزشکی و دانشگاه دولتی.
پکیج +60 در زندگی من معجزه کرد؛ اگر با بنیاد شفیعی و استاد شفیعی آشنا نمیشدم تا آخر عمر باید در طبقه ضعیف جامعه زندگی میکردم اما حالا در آیندهای نزدیک وارد قشر پزشک جامعه خواهم شد.
این معجزه را فقط مدیون بنیاد علمی و آموزشی شفیعی هستم.