🔷دلنوشته🔷
از داوطلبی بخوانیم که میگوید طعنهها و زخم زبانها باعث شدند قدرتمند برای آرزویش تلاش کند و حالا با رتبهای زیر ۵۰۰ دندانپزشکی میخواند و معتقد است عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد...
در روزهای آغازین سال ۱۴۰۲ و بخصوص لحظه تحویل سال در اوج روزهایی که نمیدانستم سال بعد یعنی الان چه سرنوشتی در پیش دارم فقط قبولی در دانشگاه تهران و رشته دندانپزشکی را آرزو میکردم.
پیش از نوروز سال قبل یعنی نوروز ۱۴۰۲ هیچ مطالعه حرفهای و دارای چارچوبی نداشتم و از شکستی که در کنکور قبلی خورده بودم انگیزهای هم نداشتم.
همهی اقوام در دیدوبازدید نوروز با طعنه و شاید بعضیها هم از سر لطف دعا میکردند که من بالاخره دانشجو شوم.
پکیج مثبت شصت سه هفتهای میشد که به دستم رسیده بود اما تا اول فروردین ۱۴۰۲ به سراغش نرفتم.
حرف مردم و فامیل که نمیدانم چقدر از طعنه و چقدر از سر لطف بود باعث شد من راهِ مثبت شصت را آغاز کنم...
در اینجا دقیقا عدو سبب خیر شد همانطور که بارها شنیدهایم.
انگار مثبت شصت برای من مثل پُل شد.
از روزهای آغاز نوروز بدون وقفه محتوای آموزشی پکیج مثبت شصت استاد شفیعی را خواندم.
انگار خدا میخواست آرزوی تحویل سالِ من را بیجواب نگذارد.
روزها گذشتند و کنکور ۱۴۰۲ فرا رسید.
من از هیچ منبعی به جز پکیج مثبت شصت استفاده نکرده بودم.
نتایج اولیه آمد و رتبهی من دهان همهرا پُر کرد! همانهایی که طعنه میزدند و همانهایی که مثلا لطف داشتند.
رتبهای که کمتر از ۵۰۰ باشد دیگر چون و چرا ندارد!
انتخاب رشته هم توسط گروه خِبرهی بنیاد علمی و آموزشی شفیعی انجام شد و در نهایت من درست به آرزویی که لحظه سال تحویل داشتم رسیدم.
دندانپزشکی دانشگاه تهران...
امروز دقیقا یکسال از آن احوال گنگ میگذرد و من حالا در روشنترین روزهای زندگیام هستم.
لحظه تحویل سال ۱۴۰۳ رسید و من امسال فقط بابت اینکه به آرزوی بزرگم رسیدم خداراشکر کردم.
حالا نه کسی توان طعنهزدن دارد و نه من پذیرای لطفهای مصنوعی هستم.
همین طعنهها باعث شد من خودم را پیدا کنم البته محرک اصلی همان خدایی بود که آرزوی من را در لحظه تحویل سال گذشته شنید.
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد...
خدا خواست و آن طعنهها و زخمزبانها اکنون به خیری وسیع در زندگی و آیندهی من تبدیل شده است.
خداراشکر و سپاس از استاد شفیعی و بنیادعلمی و آموزشی ایشان و تمام گروه ماهرشان که تا رسیدن به آرزوی من کنارم ماندند.